جدول جو
جدول جو

معنی خواری خوار - جستجوی لغت در جدول جو

خواری خوار(تَ / تُو بَ / بِ کَ دَ / دِ)
دشنام شنونده. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
خواری خوار
دشنام شنونده
تصویری از خواری خوار
تصویر خواری خوار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوار خوار
تصویر خوار خوار
بیهوده، عبث
فرهنگ فارسی عمید
(حَ تَ / تِ)
خورندۀ گوشت کوفته شده. (ناظم الاطباء) ، دیوث. کسی که معاش وی از اعمال ناشایستۀ زنش بگذرد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). غلتبان:
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید یکی چه خوزیخوار.
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا خوا / خا)
آهسته آهسته. کم کم. اندک اندک. (یادداشت بخط مؤلف) :
سخن هرچه بشنیدم از شهریار
بگفتم به ایرانیان خوارخوار.
فردوسی.
همی رفت بر خاک بر خوارخوار
ز شمشیر کرده یکی دستوار.
فردوسی.
چنین گفت پس نامور با تخوار
که این کیست کآمدچنین خوارخوار.
فردوسی.
شاه لشکر را گفت شما خوارخوار از این در بروید و هر چهار سوی قلعه را نگاهدارید. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). و گویند برهنه بر قفا خفت و بفرمود تا ده رطل روی در چهار بوته گداختند و بر سینۀ وی ریختند خوارخوار و آنجایگاه بر دانه دانه بیفسرد که هیچ موی و اندامش نسوخت. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوار خوار
تصویر خوار خوار
بسهولت به آسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوزی خوار
تصویر خوزی خوار
کوفته خور، دیوث
فرهنگ لغت هوشیار